مجموعهای طنز که در دهههای ۶۰ و ۷۰ پخش میشد و شامل نمایش رادیویی و تلویزیونی بود و در زمان خودش موفقیت چشمگیری بدست آورد.
انصافی علاوه بر حضور در سریالها و نمایشهای تلویزیونی از بازیگران و کارگردانان مطرح نمایشهای سنتی نیز هست و علاقه بسیاری به فرهنگ و سنتهای ایرانی دارد.
او این روزها یک نمایش جذاب و کودکانه را به مناسبت فصل بهار و نوروز در پارک لاله اجرا میکند که مخاطبان بسیاری را به خود جلب کرده است.
انصافی امروز ۷۱ ساله میشود و همچنان پرانرژی به کار خود ادامه میدهد. در ادامه گفتوگوی ما با این هنرمند پیشکسوت رادیو تلویزیون را میخوانید.
آقای انصافی از تازهترین فعالیتهایتان در تلویزیون بگویید، پس از «محله گل و بلبل» شما را در کار جدیدی ندیدیم.
بله، آخرین کارم در تلویزیون «محله گل و بلبل» بود که از سال ۹۴ تا ۹۹ ادامه داشت و چهار سال در آن پروژه بودم اما تازهترین سریالم «پلاک۲» است که برای شبکه۲ تولید شده و چند قسمتی هم در آن حضور دارم. «پلاک۲» یک مجموعه خانوادگی است که در آن نقش پدربزرگ را بازی میکنم و این مجموعه به صورت غیرمستقیم آموزشهایی به زوجهای جوان میدهد.
و در حوزه تئاتر چطور؟
اسفند سال گذشته دو نمایش «خفتگان چشمباز» و «سیاهبازی» در تالار محراب اجرا شد، البته «سیاهبازی» را فروردینماه هم در مجموعه شهرزاد اجرا کردیم و پس از تعطیلات نمایش «عمونوروز و ننهسرما در بهار نوروزخوانان» را اجرا کردیم که جزو پژوهشهای نوروزی من است و برای کودکان آماده شده و تا پایان اردیبهشتماه نیز اجرا میشود.
در این نمایش همه نوروزخوانان کل ایران را بررسی کردم؛ به طور مثال عمونوروز و حاجیفیروز در اصل نوروز و پیروز بوده که بعدها به عمونوروز و خواجه پیروز تبدیل شده و در زبان محاوره به فیروز و سپس حاجیفیروز تغییر شکل داده است. تلاش کردیم در این نمایش با زبان خیلی ساده به بچهها بگوییم اینها پیامآوران شادی هستند که همراهشان یک خورجین دارند و هر کسی هر چه دوست دارد در خورجین آنها میریزد. این تنها خورجینی است که در هیچ جای دنیا مانندش را نداریم. در خورجین باز است و بچهها حتی میتوانند از داخل آن هر چیزی که میخواهند بردارند و در انتهای شب باقی مانده خورجین را میان فقرا تقسیم میکردند. در این نمایش به همه پیامآوران نوروزی در ایران اشاره شده و به وسیله شعر، زبان و رقص محلی فرهنگها را نشان میدهیم و از آذربایجان و شمال کشور تا جنوب و استان مرکزی و... را برای بچهها تجسم میکنیم.
قصد ندارید پژوهشهای نوروزخوانی مناطق مختلف را در قالب یک کتاب تدوین کنید؟
باید ببینیم شرایط چطور پیش میرود و اگر فرصتی دست دهد حتماً این کار را انجام میدهم.
واکنش بچهها نسبت به نمایش و استقبال از آن چطور بوده است؟
شاید برایتان جالب باشد بگویم ما فکر میکردیم سالن پر از بچه شود اما در عمل این طور نشد و نیمی از مخاطبان ما پدر و مادرها بودند که مشتاقانه به سالن میآیند و از دیدن نمایش کیف میکنند. وقتی هم به آنها میگوییم این نمایش برای بچههاست میگویند حتی ما خودمان هم خیلی از این سنتها را نمیدانستیم و با دیدنش لذت میبریم.
واکنش بچهها هم خیلی خوب است، زیرا این یک نمایش ریتمیک است و با آن همراه میشوند. ۷۰درصد این کار ریتم است و همین مسئله موجب شده بچهها خیلی هیجانزده شوند و ما حتی روزهای پایانی هفته دو سانس میرویم.
با وجود اینکه هنرهای نمایشی ظرفیتهای زیادی برای حفظ این سنتها دارد اما آن قدر که باید در ثبت فرهنگ عامه و سنتهای قدیمی کاری صورت نمیگیرد؛ به نظر شما علتش چیست؟
متأسفانه مسئولان ما چندان از این موضوع استقبال نمیکنند، در صورتی که من بارها این را پیشنهاد داده و گفتهام یک اتوبوس به ما بدهید تا این نمایش را در قالب کاروان شادی نوروزی و نوروزخوانی در کل ایران اجرا کنیم. من این پیشنهاد را به وزارت فرهنگ و ارشاد دادم که نپذیرفتند و پس از آن با وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و حتی سازمان شهرداری مطرح کردم اما هیچ توجهی به آن نشد. در حالی که میبینیم درباره سنتها و حفظ آنها زیاد گفته میشود اما در عمل تلاشی برای آن صورت نمیگیرد.
یکی از همین رویدادها جشنواره آیینی سنتی است که هر سال کمرنگتر از سال قبل میشود.
بله؛ به نظرم مسئولان خیلی علاقهمندند آن را تعطیل کنند. جشنواره آیینی سنتی قبلاً همه ساله بود و بعد یک سال در میان شد و به مرور جوایز حذف و کمک هزینهها هم نصف شد تا اینکه سال پیش هم به ما گفتند که نمایشها را به صورت برخط اجرا کنید. حالا هم که میخواهیم اجرای عمومی برویم رئیس جدید مرکز هنرهای نمایشی کمک هزینه نمیدهد. در حالی که در همه دنیا به تئاتر یارانه میدهند و تئاتر یکی از مهمترین شاخههای هنری است که نمایانگر فرهنگ هر کشور است.
در این دو سال کرونا تئاتر وضعیت خوبی نداشت؛ این ایام برای شما چگونه گذشت؟
تئاتر که عملاً تعطیل بود اما من درگیر کارهای پژوهشی بودم و بیشتر اوقاتم صرف پژوهش و مطالعه شد. در آن روزها من یک کتاب نوشتم که از تقلید آغاز و به استندآپ کمدی ختم میشود و در آن به پیش پردهخوانی، تقلید صدا، کمدیخوانی، ضربیخوانی، کسبیخوانی و... پرداخته شده است، همچنین با تمام کمدینها و افرادی که کمدیخوانی میدانند در همه جای ایران مصاحبه کردم که در این کتاب آمده است. این روزها در مراحل پایانی نگارشش هستم. به تازگی هم کتابی داشتم که منتشر شده به نام «کسبیخوانیها» که کاسبیهای ریتمیکی است که از بین رفته و ۶۰ تا از کسبیخوانیها را در آن جا دادم.
در طول سالهای فعالیتتان به جز عرصه پژوهشی و نویسندگی حوزههای مختلفی همچون رادیو، تلویزیون، تئاتر و... را تجربه کردید، کدام یک برایتان جذابتر بود؟
صحنه برایم از همه جذابتر است زیرا آنجا نفس تماشاچی را احساس میکنیم و متوجه میشویم کجا اشتباه کردیم یا مخاطب متوجه نشده و توضیح بیشتری لازم است و با خنده و تشویقش میفهمیم چه چیزی را بیشتر دوست داشته است. به نظرم صحنه تئاتر از همه دلچسبتر است و پس از آن پژوهش.
از سالهای کاریتان رضایت دارید؟
بله بسیار زیاد. هر سختی و مانعی هم باشد ولی ما کار خودمان را میکنیم.
امروز تولدتان است؛ آرزوی شما در ۷۱سالگی چیست؟
بله من ۲۷ اردیبهشت به دنیا آمدم که روز جهانی ارتباطات است و امسال ۷۱ساله میشوم. حتی روز جهانی ارتباطات را هم از روز تولد من نامگذاری کردند (میخندد). و اما آرزویم؛ از فقر درآمدن مردم آرزوی من است. امیدوارم مسئولان به راهی برسند که شرایط برای مردم بهتر شود و اوضاع اقتصادیشان بهبود پیدا کند.
نظر شما